Some one

یکسری آدمها هستند، یالقوز مسلک مثل من. نه اینکه بیکار و بی عار باشند ها. نه کار میکنند درس میخوانند. اما آنچیزی نیستند که میخواهند بدتر از همه نمی دانند چه می خواهند.  

اینجور آدمها آنجای خودشان را پاره می کنند و حتی گاهی خیلی موفق به نظر می رسند، اما از خودشان که سهل است از اطرافیانشان هم راضی نیستند. 

هی این شاخه به آن شاخه می پرند، هی حرص میزنند. 

به هرچه برسند یا نرسند مهم این است که اگر بمیرند چشمشان بازهم دنبال این دنیا باز خواهند ماند. اصلن چه کسی می داند؟ شاید با چشمای کاملآ باز بمیرند و بدتر از آن هیچکسی نتواند جشمهایشان را ببندد.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد