من باید در جایی گمشده بودم. شاید در سال های دور، آنقدر دور که حتی خودم به یاد نمی آوردم کی و کجا شروع شده اند.
من باید تمام خاطراتی که دارم به فراموشی می سپردم حتی قبل از آنکه زاده شوم. حتی قبل از آنکه روح در تک تک یاخته هایم دمیده شوند.
من باید شاد می بودم از زمانی ازلی برای پایانی ابدی.